سفارش تبلیغ
صبا ویژن

14.2. غیر قابل دفاع بودن نظریه امر واقع منفی

ادامه برگه 14 وبلاگ

تلمیذ: به نظرم به لحاظ کلاسیک هم بتوان بر آنها اشکال گرفت. [اشکالم را در جلسه نتوانستم درست تقریر کنم. و لذا عقب نشستم. به صورت مکتوب در ادامه تقریر کرده‌ام که استاد پاسخ مکتوب را ذیل آن نوشتند:] زیرا لازمه سخن آنها این است که امر واقع منفی وجود نداشته باشد و کاملا به ذهن ما وابسته باشد. چون علت اذعان به امر واقع منفی چیزی نبود جز اینکه ما می‌خواستیم مطابقی برای قضایای سالبه بیابیم، یعنی اگر قضیه سالبه‌ای بیان نمی‌شد و مطابقی برای آن طلب نمی شد امر واقع منفی‌ای مطرح نبود. لذا اگر انسانی نباشد که قضیه بیان کند وجود امر واقع منفی‌ای لازم نمی‌آید و به تعبیر دیگر، وجود امر واقع منفی دیگر هیچ توجیهی ندارد. در حالی که اگرامر واقع منفی وجود داشته باشد، حتی اگر ذهن هیچ انسانی نباشد و قضیه‌ای ساخته نشود بودنش برقرار و موجه است همان طور که درباره امور واقع مثبت چنین است.

به تعبیر دیگر، تناقض در متن خودش است نه بین دو قضیه. بدین صورت که وقتی گفته می‌شود "«قضیه سیمرغ موجود نیست» موجود است" می‌خواهد بگوید مفاد قضیه الف موجود است؛ و تنها وجهی که برای موجودیت مفاد این قضیه مطرح است این است که قضایای صادق، مطابقِ موجود می‌خواهند؛ یعنی اگر قضیه‌ای در کار نباشد، وجهی برای موجودیت مفاد آن نمی‌ماند؛ درحالی که لفظ موجود (مخصوصا در اینجا که به نحو توصیفی به کار گرفته شده) اساسا در مقابل موهوم و کاذب (امر وابسته به ذهن) است و اگر چیزی تمام هویتش فقط وابسته به ذهن باشد در این اصطلاح، موجود نیست. و واضح است که قضیه بما انه قضیه کاملا وابسته به ذهن است (ذهنی باید باشد که قضیه بسازد).

ممکن است که اشکال شود بین مقام ثبوت و مقام اثبات خلط کرده ام اما پاسخ حقیر این است که تنها وجهی که مقام ثبوت را برای امر واقع منفی مستقر می‌کرد، مقام اثبات (قضایای سالبه) بود. و اینجا به نحوی است که اگر مقام اثباتی در کار نباشد (یعنی ذهنی در کار نباشد و لذا قضیه ای شکل نگیرد) مقام ثبوتِ امر واقع منفی هم به هوا خواهد رفت. در حالی که لفظ موجود (به ویژه در کاربرد توصیفی) در جایی به کار می رود که مقام ثبوت فی نفسه هیچ وابستگی‌ای به مقام اثبات ندارد.

پاسخ: هرچند اگر ذهن نبود تشکیل قضیه سالبه نبود، بلکه موجبه هم نبود؛ اما حتی اگر ذهن نبود یک قضیه شرطیه بود و آن اینکه اگر ذهن بود و قضیه سالبه تشکیل می‌داد «صادقه» بود. پس هرچند قضیه سالبه به ذهن وابسته است، اما صدق آن به ذهن وابسته نیست چون مطابَقِ آن به ذهن وابسته نیست؛ که امر واقع منفی است در فرض اینها؛ ولی نمی‌دانم برای استلزامات هم امر واقع قائل هستند یا خیر یا حرفی نزدند؟